سراغی از من نگیر
نپرس چه حالی دارم
رفتم که شاید رفتنم
فکرتو کمتر بکنه
نبودنم کنارتو حالتو بهتر بکنه
لج کردم باخودم آخه حست به من عالی نبود
احساس من فرق داشت باتودوست داشتن خالی نبود
بازم دلم گرفته از این نم نم بارون
چشمام خیره به نوره چراغه توی این خیابون
خاطرات گذشته منو عذاب میدن چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر بارون
باختن توی این بازی برام از قبل مسلم شده بود
اگه یادت باشه گفته بودم اون پیرمرد فاله منو سرگردانی دیده بود
سخت شده بود, تحمل عشقت به من کم شده بود
رفتم ولی قلبم هنوز هواتو داره شب و روز
من هنوزم عاشق توام به دل میگم بساز وبسوز

خدايا گر عزيزت را كسي ديگر به مستي در بغل گيرد.تو آيا همچنان از صبر ايوبت در آن قرآن جاويدت سخن آري ميان.خداونداغرورم را قفسداران شكستند وجوانيم گرفتندو هنوزم پاي ميكوبندو ميرقصند.عجب دنياي بيرحمي عطا كردي...خدايا بيپرده ميگويم خطا كردي
ده تا بهتر از اون بیاد سراغت... اما تَهِ دلت بگی......اون..اون..اون...
رفاقت یعنی اینکه یک عمر برای کسی چتر باشی و او هیچوقت نفهمد که چرا خیس نشد!
این که میشنوی صدای قلبم نیست که داره میشکنه
صدای کمرمه....
.
.
.قلبمو همون روز اول انداختم زیر پات
چرا وقتی عاشقیم دنیا میفهمه و رسوا میشیم ولی وقتی تنهایی هیچکس متوجه نمیشه؟؟؟؟؟؟
وقتی معلم پرسید عشق چند بخشه ؟
زود دستمو بالا بردم گفتم یک بخش !
اما از وقتی تورو شناختم فهمیدم عشق 3 بخشه:
عطش دیدنت.... شوق بودنت....و اندوه بی توموندنت ...
گه روزی از رفتنت پشیمون شدی هرگز برنگرد مرد اونه که هیچوقت حرفش دو تا نشه
به سلامتی اونی که آرزو بود
...ولـــــــــــــــی خاطره شد!
وقتی دل ، تنها کالایست که خدا شکسته ی آن را میخرد ؛
پس چرا من به دست کسی که دلم را شکسته بوسه نزنم . . . . . !؟
چه چیزی توی چشماته که تو رو اینقدر عزیز میکنه
این فاصله داره منو بدون تو مریض میکنه
اینکه نگاهت نمیکنم یعنی گرفتاره توهستم
همه رفتن ولی نترس من که طرفداره تو هستم
هرچی سرم شلوغ شد روی قلبم اثر نذاشت
بدون تودنیای من انگارتماشگر نداشت
منو نمیشه حدس زد بااین غرور لعنتی
هیچ وقت نخواستم منو ببینی توی لحظه ناراحتی
میخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد
دیدنه تنهایی تومنوبلاتکلیف کرد
بیا ومعذرت بخواه تا ببخشمت ولی نمیتونم باشم با تو
چه روزگار عجیبیه آخه عشق پاک من شد بازیچه تو
بدون شرح!!!!!!!
ادامه مطلبو حتما ببينيد.......
و این هم از ماجرای یک زن و شوهر نمونه!
زن به شوهر میگه : ببینم حقوق این ماهت کجاست
زن: بذار جیباتو بگردم!
زن (در حالی که جیب پشت شلوار شوهرش رو چک می کنه) : پس کجا قایمش کردی ذلیل مرده؟!
مرد (با گریه) : به خدا تو جیبام نیست!
زن: ای وای اونجا رو کیفم گذاشتیش!
مرد: امون نمیدی بهت بگم که
زن: مرسی عزیزم بیخود نیست من اینقدر دوست دارم!
آهنگ جدید محسن چاوشی برای زلزله زدگان آذربایجان شرقی
دانلود آهنگ (لینک مستقیم)
ترانه : حسين صفا (دانلود شعر این آهنگ کلیک کنید)
تنظيم امير جمال فرد
خوانندگان این آهنگ مشترک: محـسن چـاوشی و ســينـا حـجازی و
ايــمان قـياسی و حـسين صـفــا
و با حضور استاد صــدرالـديــن حـجـازی
::::...برای خواندن بیوگرافی صدرالدین حجازی کلیک کنید...::::
چشمای بستتو دیدم
ماهی سیاه کوچولو
تنگ شکستتو دیدم
دیدم همینکه می خونم
تاریخ تشنگی هاتو
دریاچه های خشکیده
خون گریه می کنن با تو
اخبار داغو می خونم
هر چند خوب می دونم
داغی که رو ارس مونده
این کوه سختو لرزونده
نه شعر آذری گفتم
نه خون آذری دارم
نسبت به مردمت اما
حس برادری دارم
رنجور آذربایجان
معصوم آذربایجان
مغرور آذربایجان
مغموم آذربایجان
آروم می گرفتم با افسانه های شیرینت
آهسته گریه می کردم با شهریار غمگینت
دل ابر بود و بارون شد
سرما زد و زمستون شد
آبادیا بیابون شد
هر چی که بود ویرون شد
پــیـام محــسن چــاوشی
آذربـايـــجــان ســــــرزمــيـن غــــم ها و مـهربـانی هـاسـت
ما هـم در غـم هـموطـنـان داغ ديده آذربــايـجـان سـهيـميم
آهـــنـگ مـاهی سـيـاه كـوچـولـو را به احــتـرام تـاريـخ آذربــايـجـان عــزيز
و بـه يـاد بـزرگانـش بـه زلـزلــه زدگــان اين ديار تقــديـم مـيكنـيـم .
ای کاش که حس ما یه ترحیم بود
کاش عاقبت قصه های تلخ این بود
یه هو بیدار بشی تو از یه خواب ترسناک
یهخواب پر ازمرگ و اتفاق دردناک
ولی ما بیداریمببین عیدمون عزا شد
میگم ما آره فرقی بین ما نذار چون
ملت من تو این روزا سوگواره
صبرایران من رو فقط ایوب داره
مگه درکم داشتیم اخه این چه دوایی بود
تو این شرایط سخت این چه بلایی بود
صبر بده خدا فقط صبر بده
نمیخوام که سرزمینم رو به عقب گرد بره
هر لحظه رو به افزایش میره امار
از کودکای دفن شده زیر آوار
امیدواربودم هموططنام غم نبینن
دوباره فاجعه ای رو نظیر بم نبینن
تو این شرایط تو مارو تنها نذار یا رب
مخصوصا اونایی که الان عزادارن
من واسه آبادی این دیار میکوشم
من واسه رفتن شما سیاه میپوشم
ما آذربایجان و دوباره میسازیم
بیخیال اینا که از خوشی بیهوشن
سلام دوستان. امروز اينقدر حالم بد بود كه تصميم گرفتم يه كار واسه ي هموطنان عزيزمون بزنم و خودم هم بخونمش اين بود كه از امير ارجيني عزيز خواهش كردم ترانشو بنويسه و امير هم با تمام مشكلاتي كه داشت اين لطف و در حق من كرد. اين كار و واسه اين خوندم كه فقط خودمو اروم كنم هر چند كه...
تقديم به همه ي عزيزانمون در اذربايجان
دانلود كليپ
-------------------
دانلود آهنگ
شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.
شما یادتون نمیاد، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
شما یادتون نمیاد، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !
شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .
شما یادتون نمیاد، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
شما یادتون نمیاد، دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
شما یادتون نمیاد، که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !
شما یادتون نمیاد، پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !
شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !
شما یادتون نمیاد، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
شما یادتون نمیاد، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.
شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!!
شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم …
شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم :دی
شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک) رو با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده اش
شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم، همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم…
شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه ....
شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.
شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام …
شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن
شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!
شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن
شما یادتون نمیاد اون روز هایی که هوا برفی و بارونی بود ناظم مدرسه میگف امروز صف
نیست مستقیم برید سر کلاس
شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
ما هم ابلـــــــــــــــــــــــــــه ، فكر مي كرديم امريكا كوچه بغليه ، ازتهِ جيــــــــــــــگر داد ميزديم..
چه شیطونی هایی می کردیم یادش به خیر یاد کودکی…….و همه بچه های اون موقع…. یاد اون روزا بخیر
الهي فضل خود را يار ما كن، ز رحمت يك نظر در كار ما كن،
خدايا در زبان من صواب آر، دعاي بنده خود مستجاب آر...
ما را به دعا كاش فراموش نسازند، رندان سحرخيز كه صاحب نفسانند
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر و بالاخره به اینترنت مجهز است.
تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند.
نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد.
پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد که در ایمیل نوشته بود :
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی.
راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم.
همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت.
امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه ...
وای چه قدر اینجا گرمه !!!